کد قالب کانون ماهیت ایمان از دیدگاه علامه طباطبائی

تبادل لینک هوشمند

برای تبادل لینک ابتدا ما را با عنوان کانون فرهنگی وهنری کریم اهل بیت شهر سلامی و آدرس kanoonemamhassan24.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.






نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

خبرنامه وب سایت:





آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 128
بازدید دیروز : 387
بازدید هفته : 3616
بازدید ماه : 26305
بازدید کل : 53060
تعداد مطالب : 2939
تعداد نظرات : 0
تعداد آنلاین : 1

نویسنده : مهدی احمدی واکبر احمدی
تاریخ : یک شنبه 5 شهريور 1403


یکی از مسائل مهم دیگر در خصوص ایمان مسأله ایمان و اخلاق است.برای درک رابطه ایمان و اخلاق ابتدا لازم است به تعریف خلق از دیدگاه علامه بپردازیم و آنگاه نظر ایشان را در خصوص شباهت و رابطه این دو جویا شویم.
خلق به یک صورت ادراکی می‏گوییم که در درون انسان جایگیر شده و در هر موقع مناسب در درون انسان جلو کرده و او را به اراده عمل وا می‏دارد. چنانکه انسان پر دل یک صفت درونی دارد که با هر گونه خطر قابل دفعی رو برو شود به هیجان آمده و خودنمایی کرده و به سوی مبارزه و دفاع دعوتش می‏کند و به عکس انسان بزدل حالتی در درونش نهفته که با هر خطری مواجه شود، اعصابش را از کار انداخته و به فرار و از میان معرکه که در رفتن وادارش می‏کند.این دو صفت شجاعت و جبن، دو خلق از اخلاق انسانی می‏باشد و در وجود ما منشأ اثر هستند.به عبارت دیگر تصدیقات ذهنی را که به عواطف بستگی دارند، به نام خلق می‏نامیم.پس اخلاق، ملکه‏ها و صورتهای ثابت نفسانی است که در اثر آنها عمل مربوط به آسانی ازانسان سر می‏زند. (37)
در خصوص شباهت ایمان و خلق، علامه تعبیری دارند که می‏تواند راهگشای بحث ما باشد.ایشان می‏فرمایند:(وقتی روح ایمان در دل کسی جایگیر شد عقاید و اعمال او هم عوض شده، بصورتی که مناسب با ایمان باشد، در می‏آید؛عینا مانند ملکات نفسانی از فضایل و رذایل که وقتی در نفس پیدا شد رنگ اعمال را هم مناسب با خود می‏سازد.» (38)
در اینجا می‏بینیم که ایمان از جهت رسوخ یافتگی آن در نفس و از جهت اینکه یک تعیّن نفسانی خاص می‏باشد و نیز به سبب مبدأ اثر بودن آن نسبت به‏ اموری از قبیل عقاید و اعمال و نیز از حیث تناسب بین مبدأ اثر نفسانی و اثر، با اخلاق می‏تواند دارای وجه مشترک باشد.
در مورد رابطه ایمان و اخلاق علامه تشبیه جالبی بکار برده‏اند.ایشان می‏فرمایند:ایمان به خدا همچون درختی است که توحید ریشه آن است و دارای میوه‏هایی است که در هر آن به اذن پروردگار ببار می‏نشیند و ثمر می‏دهد، که همان اعمال صالح می‏باشند.و نیز دارای شاخه‏هایی است که همان اخلاق نیکو(ملکات نفسانی مثبت)از قبیل تقوی، عفت و معرفت و شجاعت و عدالت و رحمت و نظایر آنها می‏باشد.بر اساس این دیدگاه می‏توان گفت که اخلاق جزو ایمان است و درخت ایمان با اخلاق استوار می‏ماند و یا به تعبیر علامه(ایمان بوسیله اخلاق حفظ می‏شود.» (39)
برای روشن شدن هر چه بیشتر رابطه ایمان و اخلاق توضیحات علامه را در این خوصص از نظر می‏گذرانیم (40) اخلاق عموما در میان عم و عمل واقع می‏باشد بعبارت دیگر از یک طرف با اعتقاد هم مرز است و از طر دیگر با عمل و فعل هم مرز می‏باشد. حال مسأله اساسی این است که رابطه این سه چگونه است.علامه به اجمال چنین می‏فرمایند:
1-در مورد رابطه اعتقاد با اخلاق باید گفت اگر انسان بواسطه اسباب و عواملی از اعتقاد منصرف شود، در اثر وی خلق مناسب خود را از دست خواهد داد.
2-رابطه عمل با اخلاق هم بدینگونه است که اگر انسان عملی را تکرار کند بالأخره بجایی خواهد رسید که صورت عمل درونی، همیشه در ادراک و شعور انسان حاضر خواهد بود.و نیز اگر انسان بواسطه عملی به فعل موفق نشود یا فعل مخالف انجام دهد، کم کم خلق مناسب فعل رو به زوال رفته و بالأخره بکلی از میان خواهد رفت.و باید افزود که به حسب حقیقت تأثیر تکرار عمل در پیدایش اخلاق به تأثیر اعتقاد(صورت عملی)بر می‏گردد؛زیرا کاری که تکرار عمل در درون انسان انجام می‏دهد این است که امکان و بی‏مانع بودن و مقتضی‏دار بودن عمل را به ذهن تلقین می‏کند تا کار بجایی می‏رسد که پیوسته امکان عمل و زیبایی وی از نظر انسان مجسم شده و مجال تصور مخالف را نمی‏دهد.
به سبب همین دو رابطه خاص اعتقاد و عمل با اخلاق است که اخلاق را گاهی از راه تکرار عمل و گاهی از راه تلقین حسن عمل و گاهی از هر دو راه بدست می‏آورند.در حقیقت اخلاق همیشه از یک طرف در ضمانت عمل و از یک طرف در ضمانت اعتقاد و ایمان می‏باشد.کسی که ایمان به لزوم دفاع از حریم مقدسات خود نداشته باشد، محال است با فضیلت شجاعت متصف شود و همچنین کسی که هر بلائی به سرش بیاورند و هر لطمه و صدمه ناگواری به حریم شرافتش وارد کنند، دست برای دفاع بلند نکرده و از جای خود نخواهد جنبید، برای همیشه از شجاعت محروم است.
حاصل سخن اینکه اخلاق در پیدایش و بقاء خود، ارتباط و بستگی خاصی از یک جانب به ایمان و عقیده و از جانب دیگ رهب مقام عمل دارد که بود و نبود و بقاء و زوال آنها در اخلاق کاملا ذی دخل است.پس از طرح این مسائل علامه پرسشهایی را مطرح می‏کنند و انواع روابط دیگر بین این سه امر(اعتقاد-اخلاق-عمل)را مورد سؤال قرار می‏دهد.ایشان در این رابطه می‏فرمایند، «اکنون باید دید آیا مقام عمل نیز نظیر همان ارتباط و بستگی ار به مقام ایمان و عقیده و مقام اخلاق دارد؟و آیا ایمان و عقیده نیز نظیر همان ارتباط را به مقام اخلاق و عمل دارد؟»پس از طرح این پرسشها از بحثهای گذشته روشن می‏باشد».در این مقام سعی ما بر این است که پاسخ این پرسشها را تا حد امکان بر اساس پاسخهای قبلی علامه استنتاج کنیم.برای روشن شدن هر چه بیشتر مطالب، با ترتیبی دوگانه ارتباط بین این سه امر را بیان می‏کنیم:
1-ارتباط اعتقاد با اخلاق:«اگر انسان به واسطه اسبابت و عواملی از اعتقاد منصرف شود، در اثر وی خلق مناسب خود را از دست خواهد داد.»نیز می‏توان افزود که هرگاه اعتقادی داشته باشد، خلق مناسب آن اعتقاد را خواهد داشت.بنابراین اعتقاد با خلق دارای مناسبت خاصی است و نوعی سازگاری و هماهنگی با آن دارد.
2-ارتباط اخلاق با اعتقاد:در اینجا سؤال این است که اگر کسی دارای اخلاق خاصی بود آیا این نوع اخلاق خاص، اعتقاد مناسب و هماهنگ با خود را طلب می‏کند و به گونه‏ای است که اعتقاد متناسب با خود را داشته باشد یا اینکه اخلاق با اعتقاد دارای تناسب و هماهنگی نیست؟
در پاسخ باید گفت اگر همچنانکه علامه فرمودند، هر اعتقادی الزاما اخلاق متناسب با خود را خواهد داشت، می‏توان نتیجه گرفت که یک اخلاق خاص با هر نوع اعتقادی سازگار و متلائم نخواهد بود.چنین نیست که اخلاق خاصی بتواند با هر اعتقادی دارای تناسب و هماهنگی باشد.
3-اخلاق و عمل:خلقیات یا ملکات نفسانی برای اعمال به عنوان مبدأ اثر می‏باشند.بین خلقیات و اعمال بستگی خاصی وجود دارد.هر ملکه ثابت نفسانی عمل خاصی را اقتضا می‏کند.
4-عمل و اخلاق:عمل و تکرار آن باعث ایجاد خلقیات ثابت در انسان می‏گردد.«پر روشن است که تکرار عمل بالأخره بجایی خواهد رسید که صورت عمل درونی، همیشه در ادراک و شعور انسان حاضر بوده، و با کمترین توجهی، خودنمایی کرده و اثر خود را خواهد بخشید، مانند نفس کشیدن و نگاه کردن با چشم و سخن گفتن برای فهمانیدن مقاصد.»اعمال خاص، خلقیات خاصی را بدنبال می‏آورند و بین این دو نیز نوعی رابطه و تناسب حاکم است.
5-اعتقاد و عمل:اعتقاد، خلق متناسب با خود را داراست و خلق به نوبه خود مبدأ اثر برای عملی متناسب با خود است.بنابراین الزاما اعتقاد عمل متناسب با خود را خواهد داشت.
6-عمل و اعتقاد:عمل به نوبه خود در اعتقاد تأثیر دارد، بدین صورت که«کاری که تکرار عمل در درون انسان انجام می‏دهد این است که امکان و بی مانع بودن و مقتضی دار بودن عمل را به ذهن تلقین می‏کند تا کار به جایی می‏رسد که پیوسته امکان عمل و زیبایی وی در نظر انسان مجسم شده و مجال تصور مخالف را نمی‏دهد».
و آنگاه به تدریج اعتقادات انسان را تغییر می‏دهد. به عبارت دیگری می‏توان گفت عمل، خلق خاص خود را ایجاد می‏کند و این خلق خاص اعتقادی متناسب با خود را شکل می‏دهد.


نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





موضوعات مرتبط: ایمان شناسی
برچسب‌ها: ایمان شناسی